... سوار تراموا شدم. همسرم، که یک نقاش است؛ در کنار من بود. چند نفری در مقابل من نشسته بودند. اضطراب و نگرانی در چهره‌هایشان کاملاً نمایان بود. از طرز پوشش و زیور آلات آن‌ها معلوم بود که افرادی متموّل هستند. تضاد مفرط بین ظاهر آراسته و پریشان حالی آن‌ها، مرا به فکر واداشت. از همسرم سؤال کردم: «به نظر شما دلایل اینگونه استرس‌ها و دلهره‌ها چه چیزی می‌تواند باشد؟» از پاسخ همسرم قانع نشدم. به کتابخانه‌ام رفتم [تا شاید در لابلای کتب دینی پاسخ را بیابم]. روی میز من یک قرآن وجود داشت. بدون وقفه آن را باز نمودم. سوره‌ی تکاثر جلوی چشمان من ظاهر شد و اولین آیه‌ی آن، توجه مرا به خود جلب کرد (الهکم التکاثر...!) هنوز برای ورود به دین اسلام، تصمیم قاطعی نگرفته بودم. به تحقیقات ادامه می‌دادم و برای یافتن پاسخ هر مشکل و معضلی به دنبال دلیل علمی بودم. اما سرانجام در مقابل این سوره مات و مبهوت ماندم. به خود گفتم: به خدا قسم این کلمات، ساخته‌ی هیچ انسانی نمی‌تواند باشد. زیرا با گذشت ۱۵ قرن از نزول این سوره، زندگی (جهالت بار) ما درست‌‌ همان طوری که اکنون هست، به تصویر کشیده شده است. این سوره مهم‌ترین و پیچیده‌ترین معمای عصر ما، یعنی «تزلزل و آوارگی روحی» را به ما می‌نمایاند. این سوره وجود تمامی انحرافات روحی را مورد دقت قرار داده بود. به مطالعه تفاسیر تکاثر پرداختم و به حقیقت دست یافتم. در‌‌ همان لحظه بیرون رفتم و از دوست مسلمان خود که اهل هندوستان بود، تقاضای راهنمایی چگونگی ورود به اسلام را نمودم. وی کلمه‌ی شهادتین را به من تلقین نمود و بدین طریق با بصیرت و آگاهی، اسلام را انتخاب نمودم. (مهتدی و مفسر عهد جدید، آقای لئوپولد فایز- یهودی الاصل معروف به «محمد اسعد»). 

حقایق فوق و نظایر آن، هر روز کم و بیش در زندگی ما تکرار می‌شوند. بشر، شب و روز در جنب و جوش به سر می‌برد. روز‌ها را به انتظار شب، و شب را به انتظار روز، سپری می‌کند. به دنبال گم شده‌ای است؛ اما شاید نداند که آن گمشده چیست. بیماری‌های روانی و روحی، افسردگی، اضطراب و پریشانی و حتی خودکشی، به صورت پنهان و آشکار، همراه و همنشین بشر شده و به بخشی از فرهنگ! تبدیل شده‌اند. گویا این سموم آهسته رَهِش، به این سادگی نمی‌خواهند از وجود آدمیزاد دفع گردند، تا رخ واقعی حیات نمایان گردد. 

این بیماری‌های بدون مرز، تا اندازه‌ای در دل و جان بشر نفوذ کرده‌اند که برخی از انسان‌ها، به محض به دست آوردن کمترین قدرت و توان خود ابرازی در جامعه، مجنون وار به سوی دگرکُشی و تاراج و غارت هست و نیست همنوعان رهسپار می‌گردند. جنگ و تجاوز، ظلم و ستم و تحقیر دیگران و صد‌ها بلا و آفت دیگر، چیزی نیست جز نتیجه‌ی پریشانی و سرگردانی در دنیای بدون اخلاق و خلأ معنویت، و فراموشی خود و خدا، که آن هم معلول تکرار و تمرین افراط گونه‌ی عوامل ایجاد کننده‌ی همه نوع ناملایمات روحی و روانی است. 

بشر به کجا می‌رود و منزلگاه نهایی او کجاست؟ او که می‌داند مدت عمرش در این جهان محدود و معدود است، و در ‌‌نهایت باید دست از همه چیز بشوید و راه دیگری در پیش گیرد، باز این چه حس و چه گرایشی است که همه‌ی ایام عمرش را برای به دست آوردن چیزی هزینه می‌کند که باید از دست بدهد؟ چرا خواستن‌هایش حدود و ثغور ندارند و برای چه هدفی بر جمع‌آوری متاع فانی به اندازه‌ی حیات باقی حریص است؟ علیرغم افزایش رفاه و برخورداری، به چه سبب فلش آسایش و آرامش رو به پایین است؟ ریشه‌ی زیادی‌خواهی در چیست و بهای آن چرا سنگین‌تر از ارزش حیات آدمی است؟ و در ‌‌نهایت، نقطه‌ی آرامش و آسایش انسان در کجاست؟ 

اگر چه می‌توان پاسخ‌هایی به پرسش‌های فوق داد، اما بهترین پاسخ‌ها، زمانی به دست می‌آیند که فرد، در جریان سیر و سلوکی خالصانه با خدای خود قرار گیرد و با مطالعه‌ی روند طبیعی حیات و گردآوری تجارب گذشتگان، به نتیجه‌ای درونی و قطعی دست یافته و بر طوفان ناملایمات روحی و روانی فایق آید. درمان این بیماری‌ها زمانی کارآمد خواهد بود که داروی آن مورد پذیرش فرد قرار گیرد؛ و پذیرش نیز هنگامی محقق می‌شود که وی بعد از طی مراحل خودآگاهی، به نوعی قناعت درونی دست یابد. به هر ترتیب، عوامل زیر را می‌توان در ظهور مشکلات روحی و روانی دخیل دانست: 

زیادی‌خواهی و افزون طلبی: بشر همواره در تلاش است تا دایره‌ی مالکیت خود را توسعه دهد. این یک ویژگی عمومی است و هیچ استثنایی را نمی‌توان برای آن قایل شد. تمایل به «داشتن»، گرایشی نفسانی و ذاتی است و در نفس خود، وجودش حیاتی و فطری می‌باشد؛ این ویژگی زمانی به بیماری تبدیل می‌شود که به نقطه‌ی بحرانی برسد و از حد تعادل خارج گردد. خداوند کریم، به شیوایی این مسئله را مطرح فرموده است. 

‏ (أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ) [تکاثر: ۲۱]؛ «مسابقه‌ی افزون‌طلبی و نازش (به مال و منال و خدم و حشم و ثروت و قدرت) شما را به خود مشغول و سرگرم می‌دارد.» 

خداوند جهان را آراسته است. آن را بسیار زیبا و دلفریب قرار داده و موجبات سرگرمی را به بهترین نحو ممکن در آن مهیا کرده است. حکمت خدا اینگونه ایجاب کرده است تا امتحان الهی از هر نوع نقص و عیب مبّرا باشد. چون به ما اختیار خواندن یا نخواندن درس‌هایمان در طبیعت داده شده است. کتابی گویا و شفاف که باسواد و بیسواد می‌توانند درس‌هایش را بخوانند و حفظ کنند. 

ظرفی برای سیر شدن در نهاد آدمی نیست مگر اینکه خود، اقدام به ساختن آن کند. ظرفی به نام «قناعت» که مواد ساخت آن در دسترس است. بدون این ظرف، تمایل برای داشتن املاک و اموال، پول و ثروت و دارایی و... تا پایان عمر ادامه دارد و فرد را در روند خواستن‌های بی‌‌‌نهایت غرق می‌کند: (‏حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ) [تکاثر: ۲]؛ «‏تا بدان‌گاه که) به گورستان‌ها می‌روید.» 

ملتی که رقابت‌های ناسالم در آن به عرف و عادت و فرهنگ تبدیل شده باشد، این زیادی‌ خواهی و افزون‌طلبی، بدون پی بردن به «چرایی» آن ادامه پیدا می‌کند و برگشت به دوره‌ی عقلانی و کنترل را بسیار مشکل می‌نماید. در این شرایط، اسباب و ابزار به هدف تبدیل می‌شود و به دلیل محسوس بودن و قابلیت تماشایی آن، به عنوان قوی‌ترین هدف در پوست و گوشت مردمان نقش بسته و جزو وجود آن‌ها می‌گردد. مانند تشنه‌ای که بخواهد خود را با شوراب، سیراب نماید. عطش این تشنگی به حدی شدت می‌گیرد که برای رسیدن به «داشتن»‌ها، به توجیهات نفسانی پناه می‌برد و هر آنچه را که مانع رسیدن به خواسته‌هایش شود، از میان بر می‌بردارد. در این حال، بیماری این بیمار بخت برگشته، هر روز حادّ‌تر می‌شود و کار به جایی می‌رسد که به قتل و غارت همنوعان ختم می‌گردد؛ همچنان که امروز شاهد آن هستیم. 

فهم ناقص از دنیا و بی‌توجهی به قیامت: نگرش نادرست انسان به دنیا، منشأ ظهور استانداردهای غلط برای زیستن بر روی این کره است. با وجود اینکه ادیان آسمانی دنیا را گذرگاه موقت بشر معرفی کرده‌اند، اما ملاحظه می‌کنیم که علاوه بر شیوع بیماری‌های روحی و روانی و آشوب‌های قلبی در میان منکران دین، طیف وسیعی از پیروان دینی نیز در این باتلاق گرفتار آمده‌اند. عصر حاضر، قبل از ادوار پیشین، نگرش به دنیا را دستخوش تحول کرده است؛ گویی این سرا، سرای باقی است و هیچ یک از ساکنین آن نمی‌خواهند از آن خارج شوند. امکانات زندگی برای تامین رفاه بشر هر روز بیشتر شده، زندگی ماشینی و الکترونیکی دایره‌ی مشغولیت‌های ذهنی را وسیع‌تر کرده و فشردگی امور دنیوی، اداری، شغلی و تفریحی، تمایل بشر را برای محکمتر کردن محل استقرارش در این دنیا بسیار بالا برده است. اما با وجود لبریز شدن همه‌ی مؤلفه‌های رفاهی از کاسه‌ی عمر و زمان انسان، خلأ آرامش قلبی و فراخی دل و درون کاملاً آشکار است و ناله‌های این بیماران از گوشه و کنار جهان به گوش می‌رسد. 

بسامد مرگ و می‌ر‌ها، به دلیل افزایش جمعیت، جنگ‌ها، حوادث طبیعی، تصادفات، بیماری‌ها و... هر سال بیشتر می‌شود. این، یعنی افزایش تعداد هشدار‌ها برای زندگان، مبنی بر موقتی و رحیل بودن همگان در این مقطع از هستی. جمعیتی را متصور شوید که در تشییع جنازه‌ی یکی از همنوعان خود شرکت کرده باشد. آن‌ها می‌دانند فردی که به خاک سپرده می‌شود، بشری از جنس آنهاست. به دنیا آمد، رشد کرد، مراحل زندگی را گذراند، سردی و گرمی، خوشی و ناخوشی روزگار را چشید. اگر فقیر بوده، با نداری وداع گفت؛ و اگر دارا بوده، همه‌ی دارای‌اش را‌‌ رها کرد. خلاصه این‌که، راه این جمعیت از کانالی خواهد گذشت که این جنازه از آن می‌گذرد. اما چه سرّی در این راز نهفته است که با وجود قطعی بودن این سفر، و نمایش آشکار خداحافظی بندگان، کمتر فردی به خود می‌آید و یک ساعت بعد از به خاکسپاری، غفلت از هجرت، بار دیگر بر دل‌ها سایه انداخته و مقصد نهایی (منزل آخرت) به باد فراموشی سپرده می‌شود. این واقعیت را می‌توان در گفتگو‌ها، برخورد‌ها و جنب و جوش برای امور دنیوی به وضوح مشاهد کرد. گویا مرگ حق است اما فقط برای همسایه! 

 یکی از پیامدهای مخفی ماندن زمان مرگ، غفلت از وقوع آن است: (إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا‏ * وَنَرَاهُ قَرِیبًا) [معارج: ۶-۷]؛ «آنان آن روز را بعید و دور می‌دانند‏ و ما آن را ممکن و نزدیک می‌دانیم.». این هم یکی از سؤالات سخت در امتحان الهی است که اگر از هفت میلیارد جمعیت جهان، زمان مرگشان پرسیده شود، پاسخ فقط یک کلمه است: «نمی‌دانم». این امر برای کسانی‌که پایه‌ای ضعیف از اعتقاد و ایمان دارند، بهانه‌ی حبّ و عشق و دنیاطلبی می‌شود. ترجیح آخرت بر دنیا، توازن روحی و روانی فرد را بر هم می‌زند. زیرا، فرد تلاش می‌کند در دنیا چیزهایی را به دست آورد که قرار است در آخرت به او عطا شوند؛ و این هم امری غیر ممکن است. زیرا ساختار این جهان با آن جهان، ترکیب و کیفیت آن‌ها و همچنین اهداف هر دو، با هم تفاوت کلی دارند. قانون این جهان بر مبنای امتحان است اما آخرت بر مبنای نتیجه‌گیری. اگر نتایجی را در این دنیا به دست آورده باشیم، نسبی هستند و تنها برای مدتی، شادی را در دل ایجاد می‌کنند. بعد از مدتی، آثار شادی آور این نتایج نیز کم‌رنگ و در ‌‌نهایت ناپدید می‌شوند. کمتر کسی یافت می‌شود که اقرار کند در این جهان، هیچ مشکلی را لاینحل باقی نگذاشته است و از این لحظه به بعد در آرامش مطلق و برای همیشه در خوشی زندگی خواهد کرد. (‏لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ‏) [بلد: ۴]؛ ‏ «ما آدمی را برای رنج و محنت آفریده‌ایم (نه برای راحتی و آسایش)». در جهانی که برای جمع‌آوری محصولات (اعمال) ساخته شده، انتظار دیگری غیر از این، به استرس و افسردگی منجر خواهد شد. 

عُمر: یکی دیگر از اشتباهات انسان در این دنیا، فریب‌خوردگی از زمان و عمر است. عمر انسان هر قدر در این جهان بلند باشد، باز کوتاه است. زیرا لحظات گذشته، به سان رؤیا تنها در خاطرات باقی می‌مانند و از ظاهر عمر، اثری ملموس در دست باقی نمی‌ماند. برای شخص سفر کرده، طول مدت یک سال یا هزار سال، یکی است: (‏قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‏) [مؤمنون: ۱۱۴]؛ «(خداوند بدیشان) می‌گوید: جز مدّت کمی (در زمین) ماندگار نبوده‌اید، اگر شما کمترین آگاهی و دانشی‌ می‌داشتید (در دنیا متوجّه این می‌شدید)» 

مدت عمری را که سپری کرده‌اید، در نظر بگیرید. سپس اعداد عمرتان را بشمارید. تنها در کمتر از یک دقیقه، سال‌های زندگیتان را شمارش خواهید کرد. در واقع سرعت گذر عمر همین است. اگر چند برابر عمر کنونی را به ما ارزانی بخشند، بعد از مدتی، با همین سرعتی که الآن سال‌های عمر سپری شده را می‌شماریم، با‌‌ همان سرعت، باقیمانده‌ی سال‌های پیش‌رو را هم به اتمام خواهیم رساند. به این صورت، حقیقت (یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ) برای ما روشن‌تر می‌شود. 

غفلت از امتحان: همچنان که هیچ ذی‌شعوری بدون دلیل و هدف دست به انجام کاری یا صنع چیزی نمی‌برد، پروردگار حکیم نیز از خلقت هستی و «انس و جنّ» هدف و غایتی دارد که باید نیل به این هدف محقق گردد. دوره‌ی انکار خالق یکتا و بی‌همتا به برکت پیشرفت علوم، روند رو به رشد عقل و نیز سطح آگاهی بندگان، به پایان رسیده است. اما روشنگری مسئولیت انسان به عنوان خلیفه و جانشین خدا، و تعریف نوع وظایفی که بر دوش بشر نهاده شده است، از ضروریات عصر حاضر به عنوان عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات است. ویژگی دورانی با این خصوصیت، همانا محاصره‌ی همه جانبه‌ی انسان و درگیر شدن او به طور ناخودآگاه در چالش‌های پیچیده است. در نتیجه‌ی مشغولیت بشر در حل و فصل مسائل فردی و اجتماعی، برخی از مهم‌ترین جوانب انسانی دچار صدمه شده و روح و روان انسان در دستان بنیادهای تبلیغاتی، تجاری، سیاسی و... اسیر می‌گردد. اینجاست که انسان خود را فراموش می‌کند و به تبع خودفراموشی، مسئولیت انسانی و والای جانشینی را به دست نسیان می‌سپارد. چشم بسته به جلو حرکت می‌کند و از توقف لحظه‌ای برای بازبینی خود و کجایی سفر، ابا دارد. به عبارت بهتر، محیط پرصدا و شلوغ دنیای ماشینی، غول‌های بزرگ تجاری، قدرت‌های تصمیم‌گیرنده و تبلیغاتی، به او اجازه‌ی اندیشیدن را نداده و مجال خلوت با خود و خدا را از بشر می‌ستاند. 

غفلت انسان از امتحان که در این جهان با آن روبرو است، به شاگردی می‌ماند که هیچکدام از صفحات کتابش را تا لحظه‌ی فرارسیدن موعد آن، نخوانده و ناگهان شب قبل از امتحان متوجه کتابش می‌شود و در شرایطی قرار می‌گیرد که دیگر خیلی دیر شده است. انسان در لحظه‌ی آخر عمر متوجه جدیت زندگی می‌شود؛ اوراق بی‌پاسخ امتحان را ورق می‌زند؛ و نَفَس زنان، با روز‌ها و فرصت‌هایی که به او داده شده بود وداع می‌گوید: (‏یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی) [فجر: ۲۴]؛ ‏ «خواهد گفت: کاش برای زندگی خود (خیرات و حسناتی) پیشاپیش می‌فرستادم!» 

 (‏قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا یَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِیهَا وَهُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا یَزِرُونَ‏) [انعام: ۳۱]؛ «مسلّماً آنان که ملاقات با خدا را دروغ می‌پندارند (و حساب و کتاب و مجازات و مکافات آخرت را باور نمی‌دارند و به انکار خود ادامه می‌دهند) تا آن‌گاه که ناگهان قیامت فرا می‌رسد، زیان می‌بینند (و در هنگامه‌ی رستاخیز سخت پشیمان می‌شوند و) می‌گویند: فسوسا و دریغا! (چرا غافل بودیم و) در دنیا کوتاهی کردیم و (توشه و زاد آخرت را تهیّه ننمودیم. آنان در آن روز بار) گناهان را بر دوش خود می‌کشند. هان! چه بد چیزی بر دوش می‌کشند!» ‏ ‏

قطع ارتباط با منبع بی‌کران رحمت: یکی دیگر از عوامل بروز استرس، اضطراب و ناآرامی درونی و قلبی، بریده شدن از مصدر خلقت و خالق مهربان، و روی نهادن به هر کس و هر چیزی است که «من دون الله» نامیده شود. طبیعی است که زندگی با درد و رنج همراه است، و انسان برای رهایی از مشکلات بیرونی و درونی، باید به جایی یا کسی پناه ببرد. اما پناهگاه واقعی کیست و کجاست؟ 

آن‌گاه که انسان صاحب و یاور راستین خود را گم کند، مصاحب‌نما‌ها و یاوران دروغین‌، از هر طرف به او روی می‌آورند و مانند مُسَکِّنی به طور موقَت، درد و آلام را مقطعی از او دور می‌نمایند؛ غافل از این‌که اساس بیماری در جای خود باقی مانده و شدت آن بیشتر شده است. پناه بردن انسان به مواد مخدر، مشروبات الکلی، سرگرمی و تفریحات ناسالم، لهو و لعب، معاشرت‌های نامشروع، داروهای شیمیایی و ده‌ها دست‌آویز غیر اخلاقی و نامشروع، نه تنها بشر را راضی نکرده، بلکه ریشه‌ی درخت خبیثه‌ی وسوسه‌های قلبی، سخت‌تر و متراکمتر می‌شوند. (... أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ) [یوسف: ۳۹]؛ «... آیا خدایان پراکنده (و گوناگونی که انسان باید پیرو هر یک از آن‌ها شود) بهترند یا خدای یگانه‌ی چیره (بر همه چیز و همه کس‌؟)». 

شیوه‌ی زندگی چند صد ساله‌ی ممالک غربی- به اقرار خودشان- گواه گویای این ادعا است. همه به دنبال آرامش دل هستند اما بسیاری چشم بصیرت را بسته و ندای درون را خاموش کرده و در چنبره‌ی انکار و تکبّر به دام افتاده‌اند که ندای منادی نجات‌بخش را نشنوند و کاروان هجرت ابدی همنوعان را با دیدگان نبینند. (‏الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‏) [رعد: ۲۸]؛ ‏ «آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. هان! دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرند (و از تذکّر عظمت و قدرت خدا و انجام عبادت و کسب رضای یزدان اطمینان پیدا می‌کنند).» 

ترس از رزق و روزی: چرخه‌ی زندگی بدون «قوت» نمی‌چرخد. هیچ موجود زنده‌ای نمی‌تواند بدون غذا زنده بماند. داشتن سرپناه و امکانات متعارف پیشرفت و توسعه، در حدّی که منجر به خودخواهی و خودپسندی نگردد، امری پسندیده و مباح است. اما اگر همین احساس نیاز، صورت افراطی پیدا کند، امراض رفتاری و اخلاقی را به دنبال خواهد داشت. در دوران اولیه زندگی بشر، نیازهای انسان در چند نوع محدود خلاصه می‌شد. بیشتر این نیاز‌ها، مایحتاج اولیه و اساسی برای بقا بود. اما با رشد تصاعدی علوم و توسعه‌ی تکنولوژی، نیازهای ثانوی ظهور پیدا کرد و میدان رقابت را در جوامع، گسترده‌تر نمود. هرچه سرعت راحت‌طلبی و خوشگذرانی بیشتر می‌شود، انسان به تکاپوی بیشتری نیاز پیدا می‌کند. تلاش مضاعف نیز، لحظات بیشتری از عمر انسان را به استخدام خود در می‌آورد. در خلال جنب و جوش و دویدن‌های بدون وقفه، این روح و روان است که زیر چرخش سریع چرخ‌های رقابت برای به دست آوردن کالاهای ثانوی، خرد و شکسته می‌شود. 

انسان امروزی، افق‌های بسیار دوری را برای جمع‌آوری ثروت و ملکیت برای خود ترسیم می‌کند. بخش تراژدی داستان انسان این است که، منشأ رزق و روزی را «خود» می‌داند؛ و به دلیل اینکه بر محدود بودن توانایی‌های خود واقف است، لذا در هاله‌ای از ناامیدی و یأس قرار می‌گیرد و آینده را بسی تاریک می‌بیند. عواملی مانند: ضعف جسمی، بی‌عدالتی در جامعه، تغییرات جهشی مدل زندگی، عدم برخورداری از الگویی ثابت، آلودگی‌های فکری و ذهنی، میزان ناامیدی و مبهم بودن آینده را شدت می‌بخشد و بر زخم‌های روانی انسان نمک می‌پاشد. 

بیمار روحی عصر ما، این سفارش پروردگار را نه تنها فراموش کرده، بلکه، به آن ایمان و اعتماد ندارد: (‏وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ) [هود: ۶]؛ «هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزیِ آن، بر عهده خدا است (و خدا روزی مناسب هر یک را در بحر و برّ می‌رساند) و محلّ زیست (دوران حیات) و محلّ دفن (پس از ممات) او را می‌داند. همه‌ی این‌ها در کتاب روشنی (به نام لوح محفوظ، موجود و مضبوط) است.» 

‏ (وَکَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‏) [عنکبوت: ۶۰]؛ «چه بسیارند جنبندگانی که (در زمین با شما زندگی می‌کنند و بر اثر ضعف، حتّی) نمی‌توانند روزی خود را بردارند (و جابه‌جا کنند، تا آن را بخورند یا بیندوزند). خدا روزی‌رسان آن‌ها و شما است. (پس غم روزی را نخورید و ننگ خواری و اسارت را نپذیرید) و خدا بس شنوا و آگاه است. (لذا دعای شما و صدای سایر آفریدگان خود را می‌شنود، و از حال و روز همگان باخبر است، و سهم و روزی کسی و چیزی را فراموش نمی‌نماید).» 

در صورت عدم باور به منشأ و منبع روزی، روش‌های نادرست برای رسیدن به قدرت مادی برگزیده می‌شود و بازار هرج و مرج در این راستا بیش از پیش داغ‌تر می‌گردد. طبیعی است که، کسب منافع زودبازده که از طرق غیر منطقی انجام پذیر است، جز از راه پایمال کردن حقوق مردم و چپاول فریبکارانه‌ی اموالشان ممکن نیست. هم چپاولگر و هم چپاول شده، در نتیجه‌ی شیوع فریبکاری و تخلف‌های اقتصادی، دچار ناامنی روانی شده و فضای بی‌اعتمادی بر جامعه حاکم می‌شود که در این فضای ناپایدار، معنویت کم‌بها‌ترین کالا خواهد بود. خلأ معنویت و فضایل اخلاقی، مساوی است با ناامیدی و یأس عمومی و در ‌‌نهایت وداع آسایش دل و درون از بطن جامعه. 

حرص و طمع: در صورت ریشه‌دار شدن این دو خصلت شکننده و کشنده، امنیت و آرامش درونی از وجود فرد رخت بر می‌بندد و خواهش‌ها و تمناهای پایان‌ناپذیر، تبدیل به ملکه‌ای برای وی می‌شود. آرزوهای مادی، پایه و بنیان اخلاق را سست می‌کنند و دنیایی تاریک و وحشتناک در وجود انسان ایجاد می‌کنند. 

‏ (وَجَمَعَ فَأَوْعَى) [معراج: ۱۸]؛ «و دارائی را جمع آورده است و در خزینه‌ها نگاهداری کرده است (و در خیرات و حسنات آن را مصرف ننموده است)». مردمانی که در بیماری حرص و آز گرفتار آمده‌اند، برای رفع عطش، به سوی هر نوع سرابی رو می‌نهند و بدون توجه به ریز و درشت گناهان، و با توجیه اعمال پست و رذیل، کار انباشته کردن چرک دنیا را دنبال می‌کنند. این بیماردلان، با حرص و ولع تمام، همه‌ی ساعات ارزشمند عمر خود را در خدمت نگهداری و نگهبانی اموال و اجناسی به سر می‌برند که در ‌‌نهایت به غیر از غرق شدن در اضطراب روحی و روانی، هیچ دردی از درد‌هایشان را نمی‌کاهد. در این مسیر، حقوق انسان‌ها را پایمال می‌کنند، و دروغ، افترا، خیانت، بی‌عدالتی و بی‌انصافی را همچون ابزاری اساسی برای نیل به امیال خود به کار می‌بندند. در حالی که درآمد و نتیجه‌ی خصایص گفته شده، پریشانی روح و ناآرامی قلب است. 

رسانه‌ها و دنیای مجازی: رسانه‌های جهانی هدف‌دار، یکی از مهم‌ترین ابزار ایجاد پریشانی فکری، ذهنی و روحی انسان امروزی است. ماهوراه و دنیای مجازی، که بیشترین تمرکزشان بر سرگرم کردن مصنوعی بینندگان است، جای ارتباط با خدا را پر کرده‌اند. سریال‌های پر هیجان با موضوعات عشقی، جنگی، و...، فیلم‌های تحریک کننده و انواع برنامه‌های رنگارنگی که مجال اندیشیدن از انسان را می‌گیرند، همچون مثلث برمودا توجه عمیق بینندگان را به خود جلب کرده و روح و روان آن‌ها را در خود هضم می‌کنند. برنامه‌های تبلیغاتی و پیام‌های بازرگانی، هدفی به غیر از تشویق به مصرف‌گرایی ندارند. دست‌آورد این برنامه‌ها، تقویت فرهنگ مدل‌گرایی است که در راستای مشغول کردن بشر در زرق و برق دنیوی تنظیم و سپس به خورد جامعه می‌دهند. هنوز مدلی در جامعه جا نیفتاده که مدل دیگری جایگزین آن می‌شود و چشم‌ها را همچون فرفره به دنبال خود می‌چرخاند. آرامش و آسایش روانی میلیون‌ها انسان، فدای ثروت‌اندوزی و دنیاطلبی تعداد اندکی از صاحبان کارخانه‌ها و شرکت‌های تبلیغاتی می‌شوند. در جهانی که انسان در دریای مواج مدل‌گرایی گیج و مبهوت شده است، به چه قیمتی می‌توان آرامش دل و درون را به جامعه‌ی آن برگرداند؟ به همین جهت است که اگر از انسان امروزی بپرسید که برای رهایی از فشارهای روحی و روانی، چرا به ارتباط با خدا نمی‌پردازید، در جواب خواهید شنید: «چون بسیار گرفتار و مشغول هستیم، لذا فرصت پرداختن به ارتباط با خدا را نداریم!!!» غافل از اینکه، چون با خدا ارتباط ندارند، دچار گرفتاری و مشغولیت‌های غافل کنند شده‌اند. 

چاره چیست؟ 

اعتماد به خدا، تنها راه چاره است. بندگان او برای نجات از نیروهای مخالف و آزار دهنده، گزینه‌ای جز تبعیت از راهنمایی‌های الهی ندارند. این مسئله، آمرانه و حاکمانه نیست که فقط در پی تنفیذ امر و نهی باشد، بلکه باید دانست که ویژگی وجودی خداوند این‌چنین است. راهکارهای الهی برگرفته از علم لایتناهی اوست و ذات مقدس احدیت، منشأ خیر و رحمت و عشق به بندگان است. نسخه‌ای که پروردگار برای دردهای بندگانش پیچیده است، تامّ، کامل، مؤثر و به طور مطلق حکیمانه است: ‏ (یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ) [یونس: ۵۷]؛ «ای مردمان! از سوی پروردگارتان برای شما اندرزی (جهت رهنمود زندگی) و درمانی برای چیزهایی که در سینه‌ها آمده است و هدایت و رحمت برای مؤمنان است.» 

میزان تلاش برای دنیا، از سوی پروردگار مشخص شده است. عدول از این میزان، تعادل روح و جسم را از بین می‌برد. لذا باید به استانداردهای که از سوی الله تعیین شده است، توجه نمود: (وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ‏) [قصص: ۷۷]؛ «به وسیله‌ی آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بجوی (و بهشت جاویدان را فرا چنگ آور) و بهره‌ی خود را از دنیا فراموش مکن (و بدان که تو هم حق حیات داری و باید از امتعه و لذائذ حلال استفاده بکنی و به خویشتن برسی)، و همان‌ گونه که خدا به تو (بخشیده است و در حق تو) نیکی کرده است، تو نیز (به دیگران ببخش و بدیشان) نیکی کن، و در زمین تباهی مجوی که خدا تباهکاران را دوست نمی‌دارد.» 

خداوند از انسان می‌خواهد که هدف از خلقت خود، امتحان و آزمایش در این جهان، رسالت جانشینی خدا، و حرکت در مسیر تکامل انسانی را از مهم‌ترین برنامه‌های زندگی خود قرار داده و دنیا و مافی‌ها را در خدمت آخرت خود به استخدام گیرند. (وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ...)؛ «به وسیله‌ی آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بجوی...». خوشی‌ها و ناخوشیهای این جهان آنی و گذراست. طبیعت سرسبز این دنیا، مثال کوچکی از سرای آخرت است و عمارات و امکانات رفاهی این دنیا، موقتی و فناپذیر است. همانطور که از نامش مبرهن است «دنیا» مکانی پست و فناپذیر، و سرای آخرت، مکانی «ابدی» و جاودان است. عاقلان، بنای خود را بر روی توده‌های یخ نمی‌سازند؛ زیرا می‌دانند که آفتاب تموز سرانجام طلوع خواهد کرد و با ذوب شدن یخ‌ها در مقابل گرمای آفتاب (مرگ) عمارت و امارتشان نیز به پایان خواهد رسید. 

خداوند مهربان، از بندگانش می‌خواهد که از فرصت استثنایی این جهان بهره برده و برای نجات از هر نوع دلهره و خوف، چه در این جهان و چه در میدان حساب و کتاب، توشه‌ای برگیرند و در مقابل، بخشش الهی، نعمت‌های ابدی و حیات زیبا را به دست آورند. (... وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى...) [بقره: ۱۹۷]؛ «... و توشه برگیرید (هم برای سفر حجّ و هم برای سرای دیگرتان و بدانید) که بهترین توشه پرهیزگاری است...». 

گریزگاه انسان غیر مؤمن از میادین پر تنش روحی و روانی، پیوستن به حلقه‌ی مؤمنین، و سپس همراه با مؤمنین، مرور چند توصیه‌ی خلاصه شده‌ی زیر است: 

۱. هدف از خلقت خود را از منبع دینی جویا شویم. 

۲. دنیا را به مثابه‌ی فرصتی برای کسب خیر و نیکی باور داشته باشیم. 

۳. حوادث و رویدادهای زندگی را امتحانی الهی دانسته و آن‌ها را مجالی برای خودآزمایی بدانیم. 

۴. به گذرگاه بودن دنیا ایمان و یقین داشته باشیم. 

۵. به حال و وضع خود در جهان آخرت اهمیت بیشتری داده و آن را بر دنیا ترجیح دهیم. 

۶. اعمال، رفتار و گفتارمان را برای خدا خالص گردانیم. 

۷. انتظار توفیق و پاداش اعمالمان را از مخلوقات بریده و متوجه خالق هستی نماییم. 

۸. باور داشته باشیم که، رنج و عذاب ما در این جهان هم قابل درمان، و هم چاره پذیر و هم گذراست. اما هیچ راهی برای کاستن درد‌ها و رنج‌های آخرت نداریم جز رحمت و گذشت پروردگار. 

۹. بسیار با خدای خود به راز و نیاز بپردازیم و از او طلب استغفار کنیم. 

۱۰. تا وقت باقی است، با صدقات و زکات، به دارایی و اموال خود پاکی و طراوت ببخشیم تا به این صورت خصلت پست طمع و زیادی‌خواهی را از بین ببریم. 

۱۱. خدا بهترین راهنما است. به کتاب راهنمایی و هدایت او مکرراً مراجعه کنیم. 

۱۲. صله رحم را به جا آوریم. 

۱۳. از رسانه‌ها و دنیای مجازی به عنوان ابزار خدمت به دین و خلق خدا استفاده کنیم و مدیریت آن‌ها را به کنترل خود در آورده و استفاده‌ی مفید آن‌ها را به نسل‌های دیگر هم بیاموزیم. 

۱۴. عشق به خدا و پیامبران او را در دل تقویت کنیم و راه و روش زندگی آن‌ها را بیاموزیم و به دیگران هم یاد دهیم. 

۱۵. تلاش کنیم که دوستانی برگزینیم که امیدوار، صادق، بخشنده، و اهل صلح و آرامش باشند. 

۱۶. گاهگاهی در لابلای مشغولیت‌های کاری و زندگی، توقف کنیم و مسئولیت‌های انسانی خود را به یاد آورده و بازگو نماییم. 

۱۷. صبر و بردباری را در برابر مصایب و بلایا، تمرین و تثبیت کنیم. 

۱۸. کینه و نفرت را نسبت به بندگان خدا از دل بزدایم و خیرخواه همنوعان باشیم. 

۱۹. از منفی‌گرایی بپرهیزیم و مثبت‌اندیش باشیم. 

۲۰. به تفاوت‌ها باور داشته باشیم تا از حسدورزی در امان باشیم.